در حال حاضر مهمترین مساله و معضل جامعه ایران، بحران
بیکاری است. بیکاری میتواند به همراه خود پیامدهای ناخوشایندی را برای
فرد و خانواده وی به بار آورد. مشکلاتی از قبیل فقر اقتصادی، فشار روحی و
روانی، مشاجرههای لفظی، درگیریهای فیزیکی، افت ارتباطات خانوادگی و...
تنها بخشی از مشکلاتی است که میتواند فرد بیکار را گرفتار خود کند. نه
تنها این اتفاقات ناخوشایند باعث دور شدن فرد از جامعه میشود بلکه
میتواند خانواده را با ناهماهنگی و عدمثبات روبهرو کند که در این صورت
باید شاهد از بین رفتن پیوستگی و وابستگی میان افراد خانواده بود. از طرفی
ما در جامعه خود با فروریختگی ارزشها روبهرو هستیم، مشکلی که به راحتی
بنیانهای اصیل یک جامعه را به انحراف میکشاند و در وهله بعد باعث شکاف
وسیع اجتماعی میشود. کاملاً واضح و روشن است که بیکاری لطمات
جبرانناپذیری را به زندگی اجتماعی و انفرادی یک فرد وارد میکند و در این
بین برخی ناهنجاریهای ناشی از نرخ بالای بیکاری، دامن افرادی که حتی شاغل
هستند را هم میگیرد و در بعضی مواقع زندگی آنها را هم دستخوش تغییراتی
میکند، زیرا بیکاری گسترده در جامعه، مساوی با ناامنی است و آنگاه برآیند
این ناامنی منجر به دور شدن جامعه از التزام به اخلاق خواهد شد و زمانی که
اخلاق به فراموشی سپرده شود باید منتظر هر اتفاق ناخوشایندی بود. امروز یکی
از اصلیترین وظایف دولت، ایجاد شغل است. اشتغالزایی و بهبود فضای کسب و
کار باید در دستور کار هر دولتی باشد زیرا پیشرفت کشور در گرو بکارگیری همه
منابع و ظرفیتها است. دولتها همانطور که موظفند در راه آموزش و بهداشت
جامعه تلاش کنند باید مسیری درست را برای اشتغالزایی در نظر بگیرند زیرا
آمار بالای بیکاری در کشور نه تنها باعث فقر و عقبماندگی تودههای مردم
میشود بلکه ناهنجاریهای اجتماعی ناشی از این سهلانگاری، زندگی همه مردم
را تحت تاثیر خود قرار میدهد. امروز و با شرایط حاکم بر کشور دیگر زمانی
برای آزمون و خطا نیست و حال که وضعیت معیشتی مردم در یکی از بدترین
دورههای خود بسر میبرد انتظار است تمام قوا و مخصوصاً دکتر روحانی، رییس
دولت دوازدهم و تیم اقتصادی ایشان نقشه راهی را برای خروج کشور از بحران
بیکاری ترسیم کنند تا در آینده نه چندان دور شاهد کاهش نرخ بیکاری و پیشرفت
روزافزون میهنمان باشیم. در پایان و در تلنگر به دولت به عنوان بازوی
اجرایی کشور باید به گوشهای از یکی از اشعار مرحوم قیصر امینپور اشاره
کرد که میگوید: «ناگهان چقدر زود دیر میشود».
منبع: دوهفته نامه آیت ماندگار